در برخی تحقیقات به دلایل مختلف با حجم زیادی از متغیرها روبرو هستیم. برای تحلیل دقیق تر و رسیدن به نتایج علمی تر و در عین حال عملیاتی تر، پژوهشگر به دنبال کاهش حجم متغیرها و تشکیل ساختار جدیدی برای آنها است و به این منظور از روش تحلیل عاملی استفاده می کند.
نخستين كار درباره تحليل عاملي توسط چارلز اسپيرمن (1904) صورت گرفت، به گونه ای كه وی را « پدر» اين روش شناخته اند. بعد از او كارل پيرسن (1910)، روش «محورهاي اصلي» را پيشنهاد كرد و هُتلينگ (1933) آن را به گونه كاملتري توسعه داد .
در حقیقت، هدف تشخيص اين عامل هاي مشاهده ناپذير بر پايه مجموعه اي از متغيرهاي مشاهده پذير است. عامل، متغير جديدي است كه از طريق تركيب خطي نمره هاي اصلي متغيرهاي مشاهده شده بر پايه فرمول زير برآورد مي شود:
Fj=∑WjiXi=Wj1X1+Wj2X2+…+WjpXp
كه در آن W ها بيانگر ضرايب نمره عاملي و P معرف تعداد متغيرها است.
امید این است که با تعداد کمی از این عاملها (یعنی ترکیبهای خطی نمره های اصلی متغیرهای مشاهده شده)، بتوان تقریباً همه اطلاعاتی را که توسط مجموعه بزرگتری از متغیرها به دست می آید، در برگرفته و در نتیجه توصیف ویژگی های هر مشاهده را ساده ساخت